برای من که غریبترین تنهای زندان خاکم، "تنهایی" بیکسی است و "جدایی" بیاویی! و باور دارم که در اولی آدمی به "یأس" میرسد و در دومی به "عشق"! آدمی در جدایی هر لحظه آرزو میکند که کاش "شمع آجینش" کنند که آسوده شود، یا دارش کنند که راحت شود. اما نه! زمانه دیگر شده است.
برای من که غریبترین تنهای زندان خاکم، "تنهایی" بیکسی است و "جدایی" بیاویی! و باور دارم که در اولی آدمی به "یأس" میرسد و در دومی به "عشق"! آدمی در جدایی هر لحظه آرزو میکند که کاش "شمع آجینش" کنند که آسوده شود، یا دارش کنند که راحت شود. اما نه! زمانه دیگر شده است.
کریستال تاور عنوان نمایشی است که این روزها در تالار سایه مجموعه تئاترشهر روی صحنه است.
به گزارش دریافتی سایت ایران تئاتر از روابط عمومی مجموعه تئاترشهر، در این اثر نمایشی که اجرای خود را از 5 اسفندماه در تالار یادشده آغاز کرده، محسن حسینی، مهرخ افضلی، محمود هندیانی، وحید جباری، بهرام تشکر، سارا عباسپور و حسام منظور به عنوان بازیگر حضور دارند.
نصرالله قادری دراماتورژ و کارگردان نمایش "کریستال تاور" در یادداشتی برای این نمایش نوشته است:
برای من که غریبترین تنهای زندان خاکم، "تنهایی" بیکسی است و "جدایی" بیاویی! و باور دارم که در اولی آدمی به "یأس" میرسد و در دومی به "عشق"! آدمی در جدایی هر لحظه آرزو میکند که کاش "شمع آجینش" کنند که آسوده شود، یا دارش کنند که راحت شود. اما نه! زمانه دیگر شده است. آدمی را در زندان تهمت اسیر میسازند تا همچون پرومته هر روز بمیرد و صبح فردا باز جگرش سبز بروید تا فردا باز بمیرانندش تا باز متولد شود. در این چرخه تولد-مرگ-تولد، جسم آدمی را نمیکشند، شخصیتش را آلوده میکنند. تا در جمع، تنها باشد.
این مهمترین "بازشناسی" است. "بازشناسی مرگ"! و به همین جهت است که این همه مشتاق مرگم!
بزرگ مردی در جدایی از جمع گفته بود: گاهی یک مرد چندان رشد میکند که "بودن"اش جرم میشود و جریمه آن را باید هم به دشمن بپردازد و هم به دوست!
گریستن در این جدایی اندکی از درد آدم را التیام میبخشد.
کاش چاهی بود و بیابانی و نخلستانی و ماهی در شب که آدم از عمق جانش بگرید. کاش مسجد کوفهای بود و ابن ملجمی تا که باز مردمانی به حیرت از خود بپرسند مگر او نماز هم میخواند؟ کاش میشد همه حرف ها را گفت.
افسوس که نمیتوان!